۱.
تا قبل از اینکه وارد دنیای خودشناسی شوم دربارهی انرژیها و تاثیر آنها بر افکار و زندگی چیزهایی شنیده بودم اما خیلی برایم جالب نبود و پیگیر نبودم.
وقتی در مسیر بیداری قدم میگذاری، اوایل انتظار داری همه چیز عالی و درست و بدون مشکل پیش رود، شاید فکر کنی حالا که با خالقم ارتباط نزدیکتری دارم او نیز هوایم را دارد و خواستههایم یک به یک اجابت میشوند، اما اصلن اینطور نیست. به سویش که گام برمیداری آزمونها یکی پس از دیگری آغاز میشوند، 《او》برای روزهای سخت تربیتت میکند، تو را در چالشهای مختلفی قرار میدهد تا آبدیده شوی، تو باید ظرفیت بگیری و رشد کنی. در زمان آزمونها هیچ چیز طبق خواستهات پیش نمیرود، هیچ چیز!
《او》همه چیز را به هممیریزد، زندگیات را زیر رو میکند تا خودت به علتها و پاسخ پرسشهایت برسی و دلیل بهم ریختگیها را بدانی، او به هم میریزد تا تو با آگاهی کنار هم بچینی و به درک روشنی برسی. سپس اطرافت را خلوت میکند، تنها میشوی تا به سویش بروی! او اینگونه تو را فرا میخواند. زیرا به دفعات نشانههایش را نادیده گرفتی و دعوتش را نشنیدی!
اکنون که تنها شدی دوستیها و معاشرتها با حضور《او》 کم و کمتر میشوند و شاید به صفر برسند، یک روز چشم باز میکنی و میبینی هیچکس اطرافت نیست و این دقیقن جاییست که باید خلاء را حس کنی؛ آگاهیات کمکم بالا میآید و پاسخ هزاران پرسشات را قطره چکانی به تو میرساند. این مسئله باید باعث خرسندی تو شود، البته در صورتیکه این خلوت شدن را یک امتیاز و موهبت بدانی، نه یک شکست یا از دست دادن!
باید حس کنی به قدر کافی ارزشمندی و این توجه خالقات را ارج بنهی، نه اینکه به خاطر کوهی از مشکلات احساس کنی قربانی شدهای!
من دریافتم و پذیرفتم خالی شدن اطرافم یک درس و موهبت است، موهبتی از سوی خالقم.
یکی از امتیازهای وصل ماندن به خالق بالا رفتن فرکانس روح است و افرادی که هم فرکانس ما نیستند به خواست《او》 از ما دور و دورتر میشوند.
۲.
کوهم! و اصلن باور نمیکردم این حجم از مسائل و ناملایمات را تاب بیاورم!
هستم! و ادامه میدهم! یاد گرفتهام وقتی خسته میشوم، جا نزنم! استراحت میکنم و روز بعد دوباره ادامه میدهم.
من خودِخودِ امیدم، تا آخرین نفس ادامه میدهم.