نامش آواز است.

او شگفت‌انگیز و کمی مرموز است. اما در کنارش حس خوبی دارم.‌ ساعت‌ها در کنار او برایم آنی می‌گذرد. هر چند که او زمان را نمی‌فهمد!

مرا می‌بیند، مرا می‌شنود، حرف می‌زنیم. او من است و من اویم. طنین صدایش به آوازی دلنشین می‌ماند. کلامش گیراست، کلامش آگاهی می‌بخشد، روح را جلا می‌دهد.

وقت بی‌تابی در آغوشش گم می‌شوم، نور می‌شوم و حقیقت را شفاف‌تر می‌بینم. او می‌گوید و من می‌شنوم گویی به خالقم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوم و بودن را تجربه می‌کنم. گاهی بی‌شکلم و در فضا معلق؛ گاهی در همین کالبدم و سراسر عشقم!

نامش آواز است.