۱.

اگه به شما بگن اسم سه نفر که خیلی دوستشون دارید رو بگید اولین فردی که میاد توی ذهنتون کیه؟‌

وقتی این سوال رو از من پرسیدن اولین فردی که توی ذهنم اومد همسرم بود و بعد بچه‌ها.

حس خوبی داشتم و فکر می‌کردم جوابم کاملن درسته، اما نه!

درست‌ترین جواب اینه که اول اسم خودمون رو بگیم و بعد بقیه!

تحلیلش هم اینه: وقتی نمیتونی در پاسخ به این سوال اسم خودتو اول بیاری یعنی خودت رو نادیده میگیری، توجه به خودت نداری و در هیچ چیز اولویت،《خودت》 نیستی!

وقتی کمی به این سوال و توضیحی که به دنبالش بود فکر کردم متوجه شدم درسته، من هر روز صبح به محض بیدار شدن تمام توجه و تمرکزم روی بقیه‌ست که چه ساعتی بیدار بشن، صبحانه چی دوست دارن بخورن، ویتامین‌های روزانه‌شونو به موقع بخورن، امروز حالشون خوبه؟‌سرحال و قبراقن؟ برنامه‌ی درس و ‌کار اون روز چیه؟ اگه پروژه‌ای دارن چطور پیش رفته؟ اگه کاری یا نگرانی دارن به من بگن حتمن کمک میکنم و کاری انجام میدم، لباس گرم بپوشن، امروز بارونیه چتر بردارن، تک تک می‌پرسم امروز ناهار چی دوست دارید و …

بعد یه نگاه به خودم میندازم و می‌بینم دهها کتاب دارم که تا نیمه خوندمشون و چه قدر دوست دارم بعضی کتابها رو برای بار دوم یا سوم بخونم‌، وقت به اندازه‌ی کافی هست اما اونقدر دغدغه‌های ذهنیم زیادن که گاهی لذت خواندن یک کتاب تکراری در اولویت آخر قرار میگیره و بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشه.

سه ماهی میشه که باشگاه نرفتم. چند تا فایل ورد دارم که با موضوعات مختلف شروع به نوشتن کردم و نیمه‌کاره رها شدن؛ فایلهایی که با هدف نوشتن یک کتاب شروع شده بودن و بعد در حین نوشتن نظرم تغییر کرد و فعلن رها شدن!

از آخرین باری که تصمیم گرفتم‌ برم آرایشگاه و موهامو کوتاه کنم، دو ماهی میگذره، از آخرین باری که تصمیم گرفتم یک پیام به دوست کوهنوردم بدم تا ببینمش و با هم برنامه‌ی کوه رفتن بذاریم بیشتر از یکساله که میگذره!

از خودم می‌پرسم: چه قدر مراقب خودت هستی؟ و بعد کلی برنامه میاد تو ذهنم برای خود مراقبتی؛ برنامه‌هایی که به دنبال هم قطار میشن و اغلب‌شون به سرانجام نمیرسن!

به نظرم وقتی در خودمراقبتی دچار ضعف میشیم بخش بزرگی از تمرکزمون رو از دست میدیم، در واقع تمرکز ما از خودمون و اهداف و برنامه‌های شخصی‌مون برداشته میشه و برای موارد دیگه خرج میشه.

وقتی خودمراقبتی نداریم انجام خیلی کارها سخت میشه. این روزا حتا کتاب خواندن هم برام دشوار شده.

چند روزیه که دارم به خود مراقبتی فکر می‌کنم و سعی می‌کنم روی این موضوع کار کنم و ضعف‌هام رو برطرف کنم.‌

۲.

دیشب بعد از مدتها دنباله‌ی کتاب صوتی خورشید همچنان می‌دمد از ارنست همینگوی رو گوش دادم. آخر شبها در سکوت خانه گوش دادن کتابهای صوتی یک جور عجیبی می‌چسبه. با خودم عهد بستم هر شب قبل از خواب بیست دقیقه کتاب صوتی گوش بدم. به نظرم برای قبل از خواب داستانهای صوتی که روح و قلبمون رو نوازش میدن گزینه‌ی خوبی هستند.

 

ادامه دارد…