به جرئت می‌گویم یکی از موضوعات پُر چالش که هنوز در آن ضعف دارم نوشتن درباره‌ی عشق است.

عشق را نمی‌توان با کلمات توصیف کرد. عشق در حسی است که به‌خود داریم و بازتاب آن حس در رفتارمان تجلی می‌یابد.

شاید بتوان گفت عشق انعکاسی است که ما در روابط و تعامل با دیگران حسش می‌کنیم.

عشق مجموعه‌ای از احساس، کلام و رفتار ما نسبت به خودمان سپس با دیگران است.

چیزی که مطمئنم این است که عشق تخریب‌گر نیست. ذات عشق به رشد، ساختن و آرامش تمایل دارد. آرامش نه از آن جهت که همه چیز عالی و بر وفق مراد است پس من آرامم و حالم خوب است.نه، آرامش به آن معنی که من با خودآگاهی در قلبم احساس نیک و مثبتی دارم؛ مسائلی هست که در ذهنم و زندگی با آنها دست و پنجه نرم می‌کنم، اما اطمینان دارم که با انتخاب درست و درایت به نتایج شایسته‌ای دست می‌یابم.‌ این نگرش به من کمک می‌کند در زندگی هدف داشته و پویا باشم، عشق به خود و دیگران مرا در جریانِ شورانگیز زندگی نگه می‌دارد. عشقی که روان باشد همیشه سبز خواهد ماند.

عشق که در تو جریان داشته باشد، دلت نمی‌خواهد به دیگری کوچکترین آسیبی وارد کنی.

عشق که در تو جریان داشته باشد، با کسانی که حرفهایشان از سر نادانی‌ست بحث نمی‌کنی.

عشق که در تو جریان داشته باشد، نگرانی و ترس از آینده روزگارت را تیره نمی‌کند.

عشق که در تو جریان داشته باشد، می‌بینی، می‌شنوی، درک می‌کنی و … می‌گذری.

عشق که در تو جریان داشته باشد‌، با کسانی که انرژی‌شان با تو هماهنگ نیست، وارد رابطه نمی‌شوی.

عشق که در تو جریان داشته باشد…