درصد بالایی از مردم از تاثیر کلماتی که به زبان میآورند، غافلند.
اغلب بدون فکر و تامل حرف میزنند و هیچ خِرَدی پشت دیدگاهها و حرفهایشان نیست. نکته اینجاست که اغلب این افراد بر اشتباهات و ندانستنهای خود پافشاری میکنند.
من آموختهام خردمندانهترین پاسخ به افرادی که توهم آگاهی دارند، بیتفاوتیست.
وقتی برای یادگیری، زمان، هزینه و انرژی صرف کرده باشیم، دیگر کلام باارزشمان را برای پاسخدادن به اذهان متوهم خرج نمیکنیم!
وقتی از میان باغی زیبا عبور میکنید و همزمان صدای بولدوزری که زمین را میکَنَد میشنوید، چه عکسالعملی نشان میدهید؟
توجهتان را از زیبایی باغ بر میدارید و به صدای بولدوزر گوش میسپارید؟
باید از کنار حرفها و عقایدی که مثل صداهای آزاردهنده، خشن و بیمحتوا در باد رها میشوند، بیتفاوت بگذریم.
همینقدرساده، همینقدرخردمندانه و همینقدر پُرقدرت.
چگونه به این جایگاه برسیم؟
باید برای خود مشخص کنیم چه چیزی میخواهیم و این آگاهی قرار است ما را به کجا برساند؟
وقتی زمان زیادی را با کتابهای بینظیر و آدمهای درخشان میگذرانی از آنها تاثیر میگیری و هر چیزی را بهآسانی نمیپذیری.
فکر میکنی و فکر میکنی، دهها سوال و “چرا و چطور” در سرت میچرخد. سپس ذهنت به دنبال پاسخ مناسب میگردد.
در لابلای اندیشیدنها ، کمکم بنایی شکل میگیرد. ماهها یا سالها طول میکشد تا با آگاهی بنای جدیدی از تو ساختهشود.
آیا دشوار است؟
بله، دشوار است و کسی نمیداند پشت این بنا چهقدر سرسختی و تداوم صرفشده است.
اما بیشک بنای جدید قویتر، زیباتر و باشکوهتر از قبلیست؛ چون پایههای آن خِرد و آگاهیست.
سپس میفهمی که نباید کلام ارزشمند و وقت خود را با تعامل با بناهای تار عنکبوت بسته تلف کنی.
شما چه فکر میکنید؟
موافقم بی تا جان