نبایدهای یک نویسنده
نبایدهای یک نویسنده|bitakeyhani.com

برای یک نویسنده هیچ چیز ملال آور تر از آن نیست که از نوشتن فاصله بگیرد، حس بدی است،یک جور کشمکش میانِ اشتیاق به نوشتن در مقابلِ سستی و رخوت !هی به خودت تشر می زنی بلند شو ، بنویس ! اما… نمی شود. من بارها در این شرایط گیر افتاده ام. 

به خودم می گویم یک نویسنده:

نباید مودی باشد.

نباید اتفاقات یا مسائل اطرافش بین او و نوشتنش فاصله بیندازند.

نباید از حوادث سرسری عبور کند.(هر اتفاقی می تواند تلنگری برای شروع نوشتن باشد.)

نباید درگیر روزمرگی و کلیشه ها شود.

نباید راه و بیراه آه و ناله سر دهد و مدام از غم ودرد و بدبختی بگوید.

نباید ضعف هایش را بزرگ نمایی کند و به آنها شاخ وبرگ بدهد.

نباید برای پول بنویسد.

نباید در گذشته بماند.(حوادث گذشته تنها می توانند ایده ای برای نوشتن باشند ،همین و بس. )

نباید خستگی و بی حوصلگی را بهانه کند و از نوشتن طفره برود.

نباید میان خودش و آدمها دیواربکشد.

نباید با نوشته اش زخم به جان آدمها بزند.

نباید نوشته اش فقط جنبۀ سرگرمی داشته باشد.

نباید به خواندن یک سری کتابهای خاص وموضوعات خاص اکتفا کند.

نباید از یادگیری دست بکشد.

نباید به اطلاعات اندکش قانع باشد.

نباید از کوه رفتن غافل شود.( در مقابل عظمت کوه است که به ناچیز بودن خودمان پی می بریم.)

نباید از تاثیر سکوت و خلوت و تنهایی غافل شود.

نباید به عشق نگاهی سطحی داشته باشد و آنرا در طلب کردن وبدست آوردن بجوید، گاهی عشق ،گذشتن است،”گاهی ظهور یک عشق در زندگی، مقدمه ای برای رسیدن به فردیت ؛ و به انجام رساندن رسالت خویش است”  __ (در داستان دوباره پاییز ،شخصیت زن داستان _هستی_ به قدرت عشق برای به انجام رساندن رسالتش پی می بَرد.)

یک نویسنده:

نباید از سلامت جسمش غافل شود. (ورزش کردن و تحرک داشتن به اندازۀ غذا خوردن مهم است .)

نباید از صدای خود ضمنِ خواندن داستانهایش متنفرباشد.

نباید توقف کند. (موقع خستگی می تواند چند روزی کُند پیش برود اما توقف هرگز به صلاحش نیست.)

نباید زندگی و مردم را از پشت عینک دودی ببیند.

نباید تنها از یک قشر مردم جامعه بنویسد.(خوبست که با چشمانی باز به طبقه های مختلف

جامعه نگاه کند و راجع به همه بنویسد.)

نباید ننوشتن برایش عادی شود.

نباید…

مطالب بیشتر: 

مایۀ کار نویسنده