ترجیح می دهم غیر عادی باشم
ترجیح میدهم غیر عادی باشم bitakeyhani.com

 

یک

برای خرید مانتو وارد فروشگاهی می شوم . همینطور که مشغول نگاه کردن به مانتو ها هستم .فروشنده که پسر جوانی است جلو می آید و به دو -سه مانتو یی که توجه ام را جلب کرده بودند اشاره می کند و شروع به توضیح دادن می کند.در بین حرف هایش جمله ای می گوید که در بیشتر فروشگاهها می شنوم . “این مانتو جزء پرفروش های ماست “.و با اعتماد بنفس می گوید که از دو روزپیش تا الان بیشتر از صد و پنجاه مانتو از همین مدل فروخته است.کاری ندارم که فروشنده ها معمولا برای جلب مشتری بسیار اغراق می کنند . به عقیده ی من فروشنده کار خودش را انجام می دهد و این مدل صحبت کردن و تعریف و تمجید لازمه ی حرفه اش است. شکی ندارم که او فروشنده ی خوبی بود. اما از آنجا به بعد همه چیز به “من” بستگی دارد که چگونه با حرف ها ی او به خرید ترغیب شوم. خیلی ها را می شناسم که با شنیدن این مدل حرف های فروشنده به خرید رضایت داده و در نهایت جنس را می خرندو از خریدشان هم رضایت دارند. در زیبایی مدل ،رنگ و جنس آن مانتو هیچ شکی نداشتم ،اما چیزی که باعث شد از خرید منصرف شوم و دست خالی از فروشگاه بیرون بیایم شنیدن همان جمله ی معروف بود”این پرفروش ترین کارمان است”. شاید این جمله هزاران نفر را به خرید ترغیب کند اما مرا منصرف کرد . زیرا من ترجیح دادم مانتویی انتخاب کنم که کمتر کسی به آن توجه می کند! شاید کمی غیر عادی بنظر بیاید و شاید هم آن فروشنده فقط برای فروش جنسش این جمله را بکار برده و در واقع آن مانتو پرفروش نبوده . اما در آن لحظه ی خاص ترجیحم این بود که آن مانتو را نخرم.

دو

وقتی می خواهم مطلبی در اینستاگرام منتشر کنم که حجمش بالا ست و در کپشن جا نمی گیرد ،خواهرم پیشنهاد می دهد مطلب را خلاصه کنم یا اصلا ضرورتی ندارد اینقدر طولانی بنویسم. بعد اسم یکی دو نفر را می گوید که کپشن های کوتاه می نویسند و اتفاقا تعداد لایک شان بالای دو هزار تا است. خواهرم مرا به کوتاه نوشتن تشویق می کند اما من همچنان طولانی می نویسم. نوشتن در بستر سایت را دوست دارم چون از لایک بازی خبری نیست. کاری ندارم که آن نویسنده ها چگونه می نویسند و هزاران لایک می گیرند . مضمون مطالب من زمین تا آسمان با آنها فرق دارد.با اینکه می دانم خواننده ی شبکه های اجتماعی حوصله ی خواندن بیش از چهار پنج سطر ندارد ،اما باز هم طولانی می نویسم و هر بار نوشته هایم در کپشن جا نمی شوند و معمولا از انتشارشان صرفنظر می کنم. گاهی هم یک پارگراف در اینستا گرام می نویسم و توصیه می کنم برای خواندن بقیه ی متن به سایت مراجعه کنند.

سه

در مقابل افرادی که کارشان فقط تخریب است یا سعی می کنند به شکلی دیگران و از جمله مرا تحقیر کنند ،رفتار متفاوتی در پیش می گیرم . من مقابله به مثل نمی کنم. افرادی که دیگران را تحقیر می کنند و قصد تخریب شخصیت ما را دارند منتظر دو عکس العمل از طرف ما هستند . ما یا باید دقیقا مثل خودشان رفتار کنیم (تلافی کردن کارِ افراد سطحی نگر است) یا اینکه تحقیر شان بر روح و روان مان تاثیر گذاشته و به سیاهچال افسردگی بیفتیم( میدان دادن به افسردگی طریق ضعیفان است) اما من راه سوم را انتخاب می کنم. بنظر من انتخاب راه سوم بسیار خردمندانه است. من تصمیم میگیرم روش زندگی ،تفکر و اندیشه هایم را در جهت مخالف آنها پیش ببرم. مسیر حرکتم را کاملا تغییر می دهم. دایره دوستی هایم را متفاوت از آنها انتخاب می کنم. مطالعاتم را در زمینه های مختلف گسترش می دهم و پنبه ها را در گوشم فرو میکنم. مدتی نمی گذرد که متوجه میشوم اثری از آنها نیست. اگر سرمان در لاک خودمان باشد و بدون توجه به افراد دردسر ساز هر روز در جهت بهبود و توسعه ی فردی خود بکوشیم خواهیم دید که ” غیر عادی بودن یک مزیت است”.

من این جمله را بسیار شنیده ام:” هیچکس اینکار را نمی کند” و من در پاسخ می گویم :” اما من اینکار را می کنم”.