جملهای است از هرمان هسه که گفته:
برخی از ما فکر میکنیم دوامآوردن قویترمان میکند اما گاهی قدرت در رهاکردن است.
چرا رهاکردن برای عدهی بیشماری سخت و دوراز ذهن است؟
اینطور به نظر میرسد که رهاکردن به منزلهی بریدن و قطعشدن پیوند ما با فرد، عادت و یا رویداد و مکانی است. شاید برخی رهاکردن را به منزلهی از دستدادن میدانند.
رهاکردن شاید در ابتدا دشوار و در مواردی ناممکن به نظر بیاید اما وقتی در شرایط و روابطی باشیم که رنج میکشیم و سالها در کلافی پیچیده دست و پا میزنیم، رهاکردن یک بُرد و اقدامی جسورانه است.
به نظر من رهاکردن به طرزی شگفت عزتنفس را تقویت میکند و باعث میشود اراده و اقدام در ما قویتر شود.
برای رهاکردن، چیزی که در ابتدا نیاز داریم تغییر عمیق در نگرش ماست. برای تغییر عمیق نیاز به دلیل داریم.
_چرا باید این اتفاق بیفتد؟
_چه چیزی میخواهم؟
_چه چیزهایی را ممکن است از دست بدهم؟ آیا واقعن مهم هستند؟
_چه چیزی (چیزهایی) به دست میآورم؟
_ چه تغییر مثبتی در زندگی من اتفاق میافتد؟
در مسیر تغییر، سوالات مختلفی به ذهن میرسند که لازماست برای آنها وقت گذاشته و با دقت و جزییات به آنها پاسخ دهیم.
■ حالا که با واقعبینی به سوالات پاسخ دادیم بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم. قطعن در زمان پاسخ به سوالات مسیرمان روشنتر میشود.
گاهی گفتگو با افراد با تجربه دربارهی گرههایی که در ذهنمان هست به ما کمک میکند تصمیمات بهتری بگیریم.
ثبت ديدگاه