شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد. وقتی پس از مدتها یک دوست یا همکلاس سابق را می‌بینید که در مهارتی رشد کرده یا به درجه استادی رسیده با خود می‌گویید فلانی کِی توانست به اینجا برسد؟ تا همین یکی دوسال پیش دست چپ و راستش را بلد نبود !

همه‌ی ما بیست و چهار ساعت در شبانه‌روز زمان در اختیار داریم، اما چگونگی استفاده ازآن در هر کدام از ما متفاوت است.

شاید این جمله را زیاد شنیده باشید:

“به من بگو روزت را چگونه می‌گذرانی تا بگویم سال بعد (چند سال بعد) در کجا هستی؟”

ما امروز یکنفر را می‌بینم و بعد از خودمان می‌پرسیم فلانی چه زمانی و چطور به این جایگاه رسید؟ و بعد در ذهن‌مان آسمان و ریسمان به هم می‌بافیم تا موفقیت او و در جازدن خود را توجیه کنیم!

یکی از علاقمندی‌های من اینست که وقتی موفقیت کسی را می‌بینم، بسیار مشتاقم تجربه‌ها و داستان زندگی‌اش را بشنوم.

دوست دارم اتفاقات پشت‌ پرده‌ی موفقیتش را بشنوم و ایده بگیرم. بنظر من شخص موفق باید در جنبه‌های مختلف در سطح نسبتا خوبی باشد تا بتوان او را موفق نامید؛ تعریف موفقیت از نظر من در  جنبه‌های جسمی، روانی، خانوادگی، روابط‌ در محیط کار، روابط در اجتماع، پول و یادگیری مهارت‌های زندگی خلاصه می‌شود. فرد موفق باید در تمام جنبه‌های بالا رشد کند نه فقط به یک یا دو جنبه توجه کرده و بقیه را رها کند.

اگر پول و ثروت مادی زیادی داشته باشیم اما اطرافمان خالی از آدمهای امن و قابل اعتماد باشد روانمان دچار ناآرامی شده و پس از مدتی جسم‌مان را درگیر می‌کند.

موفقیت آن زمانیست که مسیری طولانی را پشت سر گذاشته‌ای سپس می‌ایستی و نگاهی به پشت سرت می‌اندازی؛ مهم است که در این‌جاده‌ی ناهموار چه چیزهایی به دست آورده‌ای و چه چیزهایی را از دست داده‌ای! دست چه کسانی را گرفته‌ای و روی چه کسانی پا گذاشته‌ای!

شاید تعریف دیگر موفقیت این باشد، ما به تعداد افرادی که با آنها همدلی کرده‌ایم، موفقیم. بی‌شک نظرات و تعاریف متعددی درباره‌ی موفقیت وجود دارد.

تعریف شما از موفقیت چیست؟