همه چیز از روزی شروع شد که با یک مربی درباره‌ی اهدافش حرف زد. از فردای آن روز قدم به قدم با برنامه‌های مربی پیش می‌رفت. اوایل برایش سخت بود که عادتهای روزانه، سرگرمی‌ها و دوستانی که هر روز آنها را می‌دید کنار بگذارد و برنامه‌های جدید را در زندگی عملی کند. عادتهای قبلی کم‌کم‌باید به حاشیه می‌رفتند و او تمام تمرکزش را بر روی هدفش می‌گذاشت.

گاهی بهانه‌گیر میشد و گاهی قبول نداشت که شبکه‌ی ارتباطی‌‌اش او را از هدفش دور می‌کند. یک روز با جدیت به یادگیری و آموختن می‌چَسبید و روز دیگر از این برنامه‌‌ریزی فرار می‌کرد.‌

یک روز با انگیزه بود و روز دیگر سردرگم و کلافه. مربی هر روز با او حرف می‌زد. گاهی نرم و دوستانه و گاهی جدی!

انگار نیاز به کسی داشت که هر روز تاییدش کند و بگوید:” تو به اندازه‌ی کافی خوب هستی، ادامه بده.” یکی دو نفری برای انگیزه دادن کنارش بودند، اما انگیزه به تنهایی کافی نبود…

 

چیزی که ما را در مسیر رسیدن به اهداف‌مان یاری می‌دهد، سختکوشی و دوام آوردن است.

ما بارها و بارها ممکن است انگیزه‌مان را از دست بدهیم، چیزی که باعث می‌شود دوباره از نو شروع کنیم، تجسمی از خودمان در جایگاهی است که آرزویش را داریم و برای رسیدن به آن در حال تلاشیم.

ما گاهی خسته می‌شویم؛ مهم نیست. کمی استراحت و تجدید قوا دوباره ما را به چرخه فعالیت هدایت می‌کند. چیزی که مهم است، تسلیم‌نشدن است.

ما گاهی به پشت سر نگاهی می‌اندازیم و می‌بینیم با خود می‌گوییم یک عالمه راه آمده‌ام اما هنوز اندر خم یک کوچه‌ام.

توصیه‌ی من اینست که به مسیر نگاه نکن به خودت نگاه کن، آیا تو همان آدم ابتدای مسیری؟

تو همان آدم یک سال قبلی؟ نگرش تو به زندگی، به کارت، به دوستانت و به کارهای روزانه‌ات، تغییر نکرده؟

آیا تو در جایگاه قبلی و روی پله‌ی قبلی ایستاده‌ای؟

اگر حتی یک‌پله بالاتر آمده‌ای، اگر یکی دو دوست جدید که هم مسیر خودت هستند داری؛ اگر افکار و نگرش یکی دوسال قبل برایت مضحک و پیش‌پا افتاده شده‌اند، اگر یکی دو عادت جدید به زندگی‌ات اضافه شده، اگر هنوز هم حرفهای مربی تو را به حرکت وا می‌دارد، اگر گاهی شبها در رویاهایت خود را آنجایی می‌بینی که آرزویش را داری، به تو تبریک می‌گویم. تو در مسیر درستی قرار داری. مسیری که در آن به دستاوردهای بی‌نظیری می‌رسی؛ کافیست ادامه دهی و توقف نکنی. سختکوشی همیشه نتیجه می‌دهد.

من هر گاه از نوشتن ناامید می‌شوم با جدیت به نوشتن می‌چسبم. هر گاه از کاری که در حال انجام‌دادنش هستید، نا امید شدید، بگردید و در آن چیزی بیابید که برایتان الهام‌بخش است. چیزی که نیرویی قوی برای برخاستن دوباره در شما ایجاد کند.

اهداف گاهی خسته‌کننده می‌شوند اما همیشه در دل همین اهداف خسته‌کننده چیزی هست که باعث می‌شود دست بکار شویم و دوباره شروع کنیم.

دوباره شروع کن!