امسال کلمه‌ی “تمرکز” را برای خودم انتخاب کرده‌ام. تصمیم دارم تمرکز را در تمام جنبه‌های زندگی به کار ببرم.

باید روی خواندن متمرکز شوم، با دقت بیشتری بخوانم. از دوباره و سه باره و چندباره خواندن خسته نشوم. کمتر کسی می‌تواند یک کتاب را پشت سر هم چند بار بخواند، کمتر کسی می‌تواند از یک کتاب دهها محتوا تولید کند، اینکار تنها با تمرکز بر خواندن امکان‌پذیر است.

 

این روزها بیشتر از گذشته بر روی کلمات و رفتار آدمها دقت می‌کنم. این‌روزها منظور و مفهوم کلام آدمها را بهتر می‌فهمم؛ این روزها می‌توانم سادگی را از پیچیدگی تشخیص دهم.

تمرکز به آگاهی من کمک می‌کند. تمرکز مرا با روحیات خودم آشناتر می‌کند. تمرکز کمک می‌کند هر چیزی یا هرکسی در زندگی‌ام نقش اضافی دارد، کنار بگذارم یا دور بریزم.

حالا من با تمرکز بر کارهایم و قسمت وسیعی از زندگی‌ام به تمرکز بر خودم رسیده‌ام. اینکار یعنی هوشیاری در تمام لحظات و جنبه‌های زندگی.

هوشیاری به من کمک می‌کند در دام افکار  آدمهای منفی نیفتم و با آگاهی تصمیم بگیرم. در دوره‌ای که‌ ما زندگی می‌کنیم، تمرکزداشتن به صورت انتخابی جزء‌ دشواترین کارهاست.

کارهای سخت و دشوار خواهان کمی دارند. همه‌ی آدمها دنبال مسیرهای هموار و راههای رفته و امتحان شده‌اند. کمتر کسی راههای سخت را آگاهانه انتخاب می‌کند. گاهی افراد از روی اجبار کاری را انجام می‌دهند.

امروز من به استقبال مسیرهای دشوار و راههای نرفته می‌روم؛ زیرا چالش‌ها و سختی‌ها به من می‌آموزند که چگونه از خودم فرد بهتری بسازم.

حالا که در حال نوشتن هستم جمله‌ای در ذهنم نشست؛ یادم نیست این جمله از چه‌کسی است اما با سطرهای بالایی هماهنگ است.

 

“کشتی‌ها در ساحل در امنیت هستند، اما کشتی‌ها برای ساحل ساخته نشده‌اند.”