یک روزهایی هست که از حجم زیاد کار کلافه میشوم، نه اینکه بخواهم فرار کنم، نه. دوست دارم بنویسم و پیش بروم و کارم را به شکل درستی انجام دهم. در واقع چیزی که نگرانم میکند اینست که نتوانم آنطور که دلم میخواهد پیش بروم. نگرانم از اینکه نتوانم سر موعد مقرر کارم را تحویل دهم. یکی از تنشهای کار خلاقانه اینست که میخواهی هرجور شده کار بهتری ارائه دهی در واقع کشمکشی میان خواستن و توانایی هاست.
من می خواهم به بهترین شکل کارم را ارائه دهم اما فکر میکنم از تواناییام خارج است. شاید از خودم زیادی توقع دارم! میخواهم از این کشمکش خلاص شوم و بجای اینکه بیشتر تلاش کنم از کار فاصله میگیرم. فاصله گرفتن حس خوبی به من نمیدهد. فکر میکنم وقتم را هدر میدهم و احساس رضایت نمیکنم.
بهترین روش برای رها شدن از این کشمکش چسبیدن به کار است هر چه بیشتر به کار می چسبم ،گرههای نوشتن باز میشوند، ذهنم آمادگی بیشتری برای دریافت کلمات و ایدهها دارد با تمام توان پیش میروم و کار را به پایان میرسانم. پایان کار انرژی مضاعفی به من میبخشد. حس خوب از انجام کار و به پایان رساندنش مرا ترغیب میکند ،ادامه دهم و موضوع جدیدی را برای نوشتن آغاز کنم.
مطالب بیشتر:
تا به حال به کلمهی فرصت فکر کردهاید؟
ثبت ديدگاه