چرا رشد فردی مهم است ؟

کارول پیرسون در کتابش “قهرمان درون” نوشته:

«قهرمانان راهی سفر می‌شوند و پس از رویارویی با اژدها(ها) گنجی را می‌یابند که خویشتن راستین آنهاست.هر چند ممکن است در طول جستجوی دشوارشان احساس تنهایی کنند،پاداش آنها در پایان راه احساس تعلق به جمع است؛ تعلق به خویشتن و دیگران و زمین و جهان.»

فردی که سفر قهرمانی خود را آغاز می‌کند در این مسیر با چالش‌ها و موانع بیشماری روبرو می‌شود،چالش‌ها برای او فرصتی برای رشد، تغییر وعبوراز ترس‌ها هستند.قهرمان در این مسیر به گنج درون خود پی‌ می‌برد و درمی‌یابد خویشتن با ارزش‌ترین دارایی اوست. او خود را ارزشمند دانسته وموفقیت و رشد خویش را درگرو موفقیت و رشد دیگران می‌داند، حالا او جزئی از یک کل است ؛خود را جدا از بقیه نمی‌داند و سعی می‌کند تا آنچه در توان دارد صادقانه به دیگران ببخشد.

رشد فردی دستاوردهای بیشماری دارد یکی از آنها، آشنایی با سایه‌هاست. سایه‌ها نقطه‌های تاریک درون ما هستند که شناخت آنها کمک می‌کند به جنبه‌های مثبت ومنفی درون خویش آگاه شویم و از این آگاهی دستاوردهای غنی را نصیب خود کنیم.

برای شفاف شدن مطالب بالا مثالی می‌زنم:

فرض کنید من در زندگی‌ام یک شکست عاطفی را تجربه کرده‌ام، این شکست تا ماهها حال مرا دگرگون کرده و مرا به انزوا و افسردگی کشانده است. وقتی درجمع دوستانم قرارمی‌گیرم ظاهرم را خوب حفظ می‌کنم؛ آنها ازحال من بعد از شکست عاطفی ام می پرسند، می‌گویم: حال من خوب است و بهتر از این نمی‌شوم و تاکید می‌کنم «خیلی خوب شد که آن فرد از زندگی من رفت!» خودم خوب می‌‌دانم درونم آشوب است اما تظاهر به شاد بودن و بیخیالی می‌کنم.من با سایه‌های درونم آشنا هستم وخوب می‌دانم که تظاهر می‌کنم.

مدتی بعد در یک مهمانی خانوادگی یکی از اقوام شروع به حرف زدن درباره زندگی‌‌اش می‌کند؛ او چنان با آب و تاب حرف می‌زند و فخر می‌فروشد که تقریبا همه جذب حرفهایش می‌شوند وعده‌ای آرزو می‌کنند جای او باشند، من  که ناظر بر این وقایع هستم و با خودشناسی با سایه‌های درونم آشنا شده‌ام خوب می‌فهمم که گوینده تظاهر می‌کند؛ به دلیل اینکه خودم فرد متظاهری هستم تشخیص می‌دهم او متظاهر است. من خوب تظاهر کردن را بلدم بنابراین افراد متظاهر را تشخیص می‌دهم.ما نمی‌توانیم چیزی را در دیگری تشخیص دهیم مگر اینکه خودمان قبلا آن را تجربه کرده باشیم. این مسئله احساساتی چون حسادت ،دروغگویی و غرور و… نیز دربر می‌گیرد.

رشد فردی عامل تمایز ماست. ما در این مسیر یاد می‌گیریم چگونه با شناخت خود به آگاهی دست بیابیم واز تیره ترین نقاط وجود خود به دستاوردی شفاف و روشن برسیم.

چه باید کرد؟

من تظاهر را در وجود خودم می‌پذیرم می‌فهمم تظاهر کردن به طور موقت حالم را خوب می‌کند،حکم یک مُسکن را دارد.تظاهراحساس درونی خوبی به من نمی‌دهد،پس نتیجه می‌گیرم باید برای رها شدن از این حس کاری کنم. من سعی می‌کنم از این حس ناخوشایند یک دستاورد مثبت و غنی بیرون بکشم.

نکته‌ی مثبتی که از تظاهر کردن به دست می‌آورم این است:

«از اینکه می‌توانم احساسات منفی خود را کنترل کنم و حال ناخوشایندم را به دیگران انتقال ندهم خیلی خوب است، اما نباید خودم را فریب دهم و بگویم همان بهتر که او رفت. باید آنقدر با خود روراست باشم که بپذیرم یک شکست حال مرا دگرگون کرده است و باعث شده رنج بزرگی را تجربه کنم. حالا ‌می‌دانم باید از این رنج گنج بزرگی بیرون بکشم.»

نقطه‌ی شفاف زندگی

از خود می‌پرسم:

آیا همین تظاهر کردن نبود که باعث شکست من شد ؟ آیا شکست من به این دلیل نبود که من احساساتم را در روابطم مخفی می‌کردم و چیزی که آزارم می‌داد را با تظاهرو لبخند می‌پوشاندم؟ من به اندازه‌ی کافی با خودم صادق نبودم نارضایتی‌ام را پشتِ لبخندم مخفی می‌کردم تا خود را فردی آرام ،مهربان و صمیمی نشان دهم. همین موضوع باعث شد من بتدریج احساس نارضایتی کنم؛ زیرا چیزهایی مرا آزار می‌داد اما نمی‌توانستم عکس العمل درستی انجام دهم ،شاید از قضاوت شدن یا طرد شدن می‌ترسیدم.

حالا می‌فهمم باید به سمت تغییر و رشد گام بردارم. می‌دانم صداقت، پذیرش و احترام به خود مهمترین دستاوردهایی است که من از شناخت خویش به دست آورده‌ام.

درنهایت من ازیک شکست عاطفی به گنج بزرگی دست یافته‌ام،گنجی که مرا به انجام رسالتم رهنمون می‌کند.

مطالب بیشتر:

چگونه ترس مانع رشد می‌شود؟ 

پیش به سوی یک زندگی هدفمند