جرقهی نوشتن کتاب الکترونیکی چهارماه پیش در ذهنم زده شد. یک کتاب کاغذی که محتوای آن ده داستان کوتاه بود سال گذشته ازمن چاپ شده بود،دلم میخواست نوشتن ایبوکِ غیر داستانی هم تجربه کنم. میدانستم میخواهم راجع به چه چیزی بنویسم. مهمترین قسمت نوشتن کتاب انتخاب موضوع کتاب است. در این چند ماه خواندم و نوشتم.
میدانستم باید بیشتر بخوانم .هر چه میخواندم عطشم برای فهمیدن بیشتر میشد و بیشتر مینوشتم. درمرحلۀ بازنویسی دچار وسواس و کمالگرایی شدم. بنظرم اصلا خوب نبود. چند پاراگراف پاک کردم و دوباره نوشتم.این اتفاق چندین بار افتاد و در نهایت باخودم گفتم :این اولین ایبوک من است. من به خودم اجازه میدهم اولین ایبوکم را با نقصهایش منتشر کنم.
این کتاب گوشهی کوچکی از درسهایی است که از زندگی آموختهام. احساس میکردم باید آموختههایم را یکجا گردآوری کنم؛تافراموش نکنم.مرورشان کنم تا حسابی در ذهنم جا بیفتند و منتشر کنم شاید دغدغههای من پرسش عدهای باشد.
بر روی لینک بزنید و بخوانید :
مطالب بیشتر:
بیتا جون کتابت را خواندم. از بس صادقانه و ساده نوشته ای که من در بین کلماتت غرق شدم. به شما غبطه می خورم که اینقدر در خودشناسی شفاف با خودتان برخورد می کنید. تک تک کلمات در کتابتان ارزشمند هستند و تلنگر هایی ظریف اما اثرگذار دارند.
بنظرم برای انتخاب نام کتاب می توانستید بهتر انتخاب کنید. من بعد از خواندن مطالب کتاب ؛ که اینقدر دوستشان داشتم؛ برگشتم ببینم با چه هدفی نوشته شده و وقتی نام کتاب را خواندم باید بگویم که چنین برداشتی از کل کتاب نداشتم.
بنظر من نام خلاقانه تر و جذاب تری برای کتاب بگذارید.
قلمتان مانا. پیروز و پاینده باشی بیتا ی عزیز
ممنونم از نظر شما دوست عزیزم