در کتابم مجموعه داستانهای کوتاه دوباره پاییز ، در یکی از داستانها به نام همسایه ها ،زندگی سه زن را روایت کرده ام. محبوبه ، سیمین ولیلا؛ سه زنی هستند که دریک ساختمان درهمسایگی هم زندگی می کنند .سه زن با دیدگاههای متفاوت. محبوبه و سیمین متاهل هستند و لیلا مجرد است و تنها زندگی می کند.

محبوبه زنی است که دوست دارد محبوب همه باشد وازهمه طرف توجه و تایید بگیرد.و این طرز فکروعقیده باعث می شود مسئولیت و کارهای زیادو مختلفی انجام دهد تا در نظر دیگران یک زن با سلیقه،هنرمند، کدبانوو فعال دیده شود.

برای او عجیب است چرا سیمین هیچ وقت نگران رسیدگی به کارهای خانه و رفت و آمد  با اقوام ، درست کردن غذاهای رنگارنگ و برگزاری مهمانی های تجملاتی نیست. نمی تواند بفهمد چرا لیلا که کارمند است و اینقدر به ظاهرش می رسد هنوز مجرد مانده ؟ او با یکی دوبار دیدن لیلا تشخیص می دهد لیلا بی نظم است برای همین است هیچ مردی دلش نمی خواهد با او ازدواج کند.

داستان تا آنجا پیش می رود که محبوبه با همسرش دچار مشکل می شود وبه سیمین پناه می برد ،و از او راهکار می خواهد.سیمین می خواهد به محبوبه کمک کند تا مشکلش را ریشه ای حل کند ؛او یک جوری به محبوبه می فهماند باید با تغییر در روند افکار و عادت های خودت به تدریج بتوانی بر روی همسرت تاثیر بگذاری.این مشکل یک روزه پیش نیامده که بخواهی یک روزه حلش کنی،اما محبوبه حرفهای سیمین را مزخرف می پندارد و معتقد است او هر کاری انجام داده برای زیبا و بهتر شدن  زندگی اش بوده و اگر قرار است کسی تغییر کند ،همسرش است نه خودش ! سپس با ناراحتی از خانه ی سیمین بیرون می آید.

محبوبه در انتهای داستان تصمیم می گیرد برای همیشه ارتباطش را با سیمین قطع کند و بعد فکری به ذهنش می رسد و از آنجایی که می خواهد به هر شکلی به دیگران ثابت کند مشکل همسرش است تصمیم می گیرد به جای تغییرروی افکار،رفتار و باورهایش،ظاهرش را تغییر دهد ! و برای این کار با لیلا مشورت می کند .

 کوپر اسمیت خویشتن را عامل بسیار مهمی در ایجاد نوع رفتار می داند.

 

همیشه فکر کردن راجع به خود و تغییر افکارو عادت هایمان سخت ترین کار است. رفتن نزد مشاور و ساعتی کنار او نشستن و از مشکلات حرف زدن و به سوالات مشاورپاسخ دادن آسان نیست ،زیرا باید به حرفهای او خوب گوش بدهیم و راجع به آنها فکر کنیم. فکر کردن برای اغلب افراد دشوار است. وقتی نزد مشاور می رویم انتظار می رود نتیجه ای بگیریم و حداقل به اندازه ی پنجاه درصد از مسئله مان حل شود. مشاور به ما توصیه هایی می کند و انتظار دارد در جلسه ی بعد نتیجه را به او گزارش دهیم و روی مسئله پیش آمده کار کنیم و زمان بگذاریم،برای همین است افرادی که به هیچ شکلی دلشان نمی خواهد تغییری در رفتارشان ایجاد کنند ترجیح می دهند از دوست و آشنا و همسایه نظر خواهی کنند.

در واقع این افراد چون در خودشان توانایی تغییر کردن را نمی بینند آسان ترین راه را انتخاب می کنند، غُر زدن و نالیدن.

در این میان اگر پیشنهاد منطقی از کسی بگیرند می رنجند و طرف مقابل را متهم به درک نکردن و نفهمیدن و قضاوت نادرست می کنند.

چه ارتباطی میان خلاقیت و عزت نفس است ؟

۱٫یکی از خصوصیات فردی که در مسیر رشد و تکامل قرار می گیرد این است که بپذیرید در یک رابطه وقتی مشکلی پیش می آید دو طرف در آن سهمی دارند ، حتی اگر فکر کنیم طرف مقابلمان سهم بیشتری در بروز این مشکلات دارد چرا ما سعی نکنیم برای بهبود و رفع مسائل کمک کنیم؟ (وقتی به دیگران کمک می کنیم به رشد فردی خود کمک کرده ایم).

۲٫مسئولیت پذیری در هر رابطه ای(کار و زندگی ) باعث اعتماد و پذیرفته شدن ما می شود. زمانی که در محیط کار مسئله ای رخ می دهد نمی توان همه ی دردسرها را به گردن دیگری انداخت . حتا اگر فکر کنید سهم شما در این مشکل بسیار ناچیزاست یا اصلا این مشکل به شما مربوط نمی شود ،باز هم می توان به بقیه درخواست همکاری و همدلی داد._ می توانم به شما کمک کنم باهم درستش می کنیم_ این جمله ی معروف که می گویند معجزه می کند و دو ستیها را قوی تر می کند ،باعث اعتماد و پذیرفته شدن ما در ذهن بقیه می شود. در یک تیم وقتی مشکلی بروز می کند همه باهم باید در رفع مشکل بکوشند.

۳٫در پاسخ به پرسش چه ارتباطی میان خلاقیت و عزت نفس است ، اینطور می گویم: خلاقیت یعنی خلق کردن ،آفریدن؛ یعنی بتوانی از دل مسائل و مشکلاتت راه حل های ناب بیرون بکشی و مسئله ات را خودت حل کنی .چگونه؟

۴٫نمی توان پا جای پای دیگران گذاشت و به نتایج ناب رسید. نمی توان دنباله رو دیگران بود و از رفتارها و کارهای دیگران کپی کرد و انتظار داشت متفاوت و متمایزظاهرشویم.

۵٫خلاقیت به تفکر نیاز دارد.به تنهایی نیاز دارد .آن تنهایی که خودت برای خودت می سازی (تنهایی خود خواسته )در تنهایی خود خواسته به لذت عمیق تفکر و خلق کردن می رسی. در این میان نوشتن از روحیات و درونیات خودت دستاوردهای بینظیری در پی خواهد داشت.

۶٫باید برای علائق خودت احترام و ارزش قائل شوی و درهر رشته و حوزه ای که علاقه داری متخصص شوی . از یادگیری غافل نشوی وبرتجربیاتت بیفزایی . هر روز ساعاتی فقط و فقط برای خودت باشی. تو قبل از هر چیز و هر کسی به خودت تعلق داری.اگر رابطه ات را با خودت قوی کنی ،رابطه ات با دیگران نیز قوی می شود.

۷٫بعنوان یک زن ویک همسر باید روزانه ساعتهایی را به خودت اختصاص دهی. مهم نیست در این ساعتها شاهکار خلق می کنی یا فقط در اتاقت دراز می کشی و فکر می کنی ،مهم این است که یک زمان کوتاه را که فقط مال خودت است مدیریت می کنی . (احترام به خود)

۸٫کنجکاو باش و از مسائل و پدیده ها راحت عبور نکن. با دیدن یا شنیدن هر پیام و اتفاقی (مخصوصا در فضای مجازی) زود عکس العمل نشان نده. از خودت بپرس چرا و چگونه ؟ همراه شدن و دنبال دیگران رفتن و مثل آنها فکر کردن از شما فردی خلاق و متمایز نمی سازد ، خلاقیت یعنی تمایز.

۹٫به هر کاری و یا هنری که مشغول هستی یک هدف بلند مدت برای خودت در نظر بگیر. هیچ کس در مدت زمان کوتاه چند ماه و گاهی یکی دو ساله به نتایج شگفتی نرسیده. خلاقیت را می توان به تدریج رشد داد .

۱۰٫خلاقیت ربطی به هوش ندارد. خلاقیت نشانه ی تفکر و نگاهی متفاوت داشتن به اتفاقات و آدمها و پدیده هاست. گاهی خلاف جهت آب شنا کردن شما را به جاهای شگفت انگیزی می رساند.

۱۱٫به خاطر اینکه یک ذهن خلاق مثل بقیه فکرنمی کند ،احتمالا هر از گاهی با انتقاد یا تمسخر رو برو می شود. در میان کودکان و نوجوانان خلاق نظیر این اتفاق بارها رخ داده است. فضای مدرسه و آموزش آنقدر کودکان و نوجوانان را فاقد عزت نفس ،فاقداعتماد بنفس و ترسو بار می آورد که اگر در این میان یکی پیدا شود که مثل بقیه فکر نکند و عمل نکند مورد تمسخر و سرزنش قرار می گیرد.

۱۲٫به هرکاری که مشغولی و از آن لذت می بری ،منضبط باش. پشتکار و مداومت در کاری که به آن عشق می ورزی درخشندگی خلاقیت را در تو افزایش می دهد. تو باید بتوانی هر بار از زاویه ی متفاوتی به کارت ،زندگی ات و هنرت نگاه کنی و هر روز چیز تازه ای کشف کنی.

۱۳٫هر کار جدیدی که انجام می دهی و هرچیز تازه ای که خلق می کنی به اشتراک بگذار و راجع به آن بنویس یا حرف بزن. از ایده هایت بگو .ازخلق اثرت و اشتیاقت به کار و هنرت.

۱۴٫همیشه افرادی هستند که تو یا اثرت را دوست ندارند و نمی پسندند. یک سوال، چه کسی مهم تر ازخودت است؟ اگر تو اثرت را می پسندی و عاشق آن هستی نظرمنفی چند نفر نباید مهم باشد . اثر ما مثل فرزند ماست. دنیایی جمع شوند و از فرزند ما انتقاد کنند باز هم او جایگاه خاص خودش را در قلب ما دارد.

۱۵٫ یک فرد خلاق باید روحیه ی استقلال طلبی داشته باشد ،او مستقل از دیگران فکر می کند و تصمیم می گیرد. تصمیمات همیشه جنبه ی شخصی ندارند .گاهی او به نفع گروهی در اجتماع ایده های نو می آفریند.

۱۶٫ویلیام گلاسر درکتابش،تئوری انتخاب می گوید: محور و قلب هر رابطه ی خوبی خلاقیت است.

 

 

 

 

 

مطالب بیشتر:

چگونه عزت نفس از دست رفته ام را بازیابم. 

کمال گرایی در روابط

یقین دشمن رشد است.

پادکست|سفرقهرمانی و دستاوردهای آن