http://bitakeyhani.com

چرا گاهی شاد بودن سخت می شود ؟

آیا در زندگی و اطراف ما هیچ چیزی پیدا نمی شود که موجب شادی مان شود؟

وقتی شاد نیستیم انگار میان خود و دنیای اطراف مان پرده ای کشیده ایم. مشکل از نبودن شادی یا نبودن دلخوشی ها در زندگی نیست؛ ما آن چیزهایی را که داریم خُرد و بی مقدار می دانیم شاید هم نمی بینیم! 

اگر می خواهی شاد باشی باید یاد بگیری کاشف خوبی باشی ، کوچکترین خوشی ها را در اطرافت کشف کنی ،باید از عادی ترین رویدادها ،ساده ترین منظره ها وکمترین صدا هاو همه ی آنچه در اطرافت هست دلیل و معنا بیرون بکشی. 

روز پیش از یکی از دوستانم شنیدم که راجع به خودش می گفت :” من از خودِ چند سالِ پیشم بیشتر رضایت دارم تا خودِ الانم!”

 وقتی دقیق شدم یادم آمد که او سالها پیش در زندگی اش  برنامه های بسیاری داشت. تقریبا تمام سال در حال درس خواندن و تدریس بود و حسابی مشغول بود؛صدها نقشه برای آینده داشت.اما سالهاست که درسش تمام شده و تدریس هم نمی کند و در خانه با خانه داری و بچه ها مشغول است.

تکرار و روزمرگی ها هیچ جذابیتی ندارد. باید آموخت و کشف کرد و در دل همین کشف کردن هاست که خلاقیت شکل می گیرد ،خلاقیت راهی به سوی هنر می گشاید و ذهن ما را پویا و شاد نگه می دارد. 

باید یاد بگیریم از کوچکترین و کمترین امکاناتی که در اختیار داریم بیشترین و بهترین استفاده را ببریم. هر روز از خود بپرسید برای اینکه شاد باشم چه کاری می توانم برای خودم انجام دهم؟

از خلق کردن نهراسید. با خودتان رو راست باشید ،از موقعیت ها و افرادی که احساس خوبی در شما ایجاد نمی کنند ،دوری کنید. یک هنر را به سوی حرفه ای شدن ادامه دهید و هر شب قبل از خواب بهترین اتفاقات روزتان را بنویسید. 

می توانید بهترین اتفاقات روزتان را در یک فایل صوتی هم ضبط کنید و فایل را ذخیره کنید و هر از گاهی به صدای خود گوش دهید.

شما چه کارهایی برای شاد بودن پیشنهاد می دهید ؟

مطالب بیشتر:

چقدر به کشف خود ونیازهایمان اهمیت می دهیم؟