نوشتن : عشقی است که تبدیل به وظیفه شده است و وظیفه ایست که با عشق انجام می شود.

کتاب: باید خواند، آن هم کاغذی اش را.لذت خواندن کتاب کاغذی قابل قیاس با کتاب الکترونیکی نیست.

باران: آسمان عقده هایش را خالی می کند تا زلال شود.

مادر: همیشه مشغول کاری است، وقت آزاد ندارد.

تولد: هیچ زمانی به جشن تولد حس خوبی نداشته ام ،مخصوصا جشن تولد خودم.سیصدو شصت و چهار روز سال را دوست دارم به جز روز تولدم را .

شکلات : می گویند والتر چارجمن اولین کسی بود که در سال ۱۷۲۹ امتیاز ساختن شکلات را دریافت کرد.اگراو ایدۀ شکلات های تلخِ بالای ۷۵ درصد را داده ،واقعا نوربه قبرش ببارد.

صداقت:متاسفانه سالها تجربه به من می گوید درصد بالایی از افراد صداقت طرف مقابل را حمل برهالویی او می دانند و این اجازه را به خود می دهند خیلی راحت او را دور بزنند.

زمان: به سرعت می گذرد . گاهی وقت ها چُرت های بعد از ظهر حس عذاب وجدان در من به وجود می آورد .باید به جای خواب بیشتر بنویسم .

پدر: خاطره ای محو و کمرنگ از او در کُنج ذهنم مانده.

هوای آلوده:تعطیلی مدارس ،بی نظمی ساعت خواب و بیداری بچه ها… در کل مزخرف است.

نان:دغدغۀهر روز آدمها…

کودکی: خوشحالم که دیگر آن روزها برنمی گردند.

همسر: مهم ترین وظیفه اش بخشیدن آرامش وامنیت است. خوشحالم که وظیفه شناس است.

امید:نور ، آب و هوا برای گیاه و امید برای ما ضروری ست.

کُنترل: کنترل کردن خود یک مهارت است وکنترل کردن دیگران نشانۀ ترس و عدم اعتماد بنفس است.

نویسندگی: یک روند رو به رشد است. یک دانشگاه مادام العمر است. هر روز یاد می گیرم و هر روز بیش تر از پیش به نادانی خود پی می برم.

مطالب بیشتر:  

یادداشت های پراکنده

نخستین کسی که متوجه استعدادنویسندگی من شد