شعر چیست؟به چه کسی شاعر و نویسنده می گویند؟

سالها پیش گزینۀ اشعار قیصر امین پور را خوانده بودم ،این کتاب مثل خیلی از کتابهای دیگر در گوشه ای از کتابخانه ام بدست فراموشی سپرده شده بود و سراغش نمی رفتم،  این روزها بخاطر دسترسی نداشتن به اینترنت و فاصله گرفتن از گوشی موبایل باعث شد به سراغ کتابهایی که سالها پیش خریده بودم، بروم و آنها را ورق بزنم و از نو بخوانم. خیلی از قسمتهای کتاب را فراموش کرده بودم. معمولا تاریخ خرید کتابها را در صفحۀ اولشان می نویسم . در صفحۀ اول  این کتاب نوشته ام:دوازدهم اردیبهشت سال هزار و سیصد وهشتادو پنج…

در صفحات اول این کتاب قیصر امین پور چند صفحه ای در بارۀ پاسخ به سوال “شعر چیست “؟نوشته است :

ما گمان میکنیم که تنها پاسخ دادن ،احتیاج به عقل و منطق و قاعده و علم واطلاع دارد، درحالیکه درسوال کردن هم باید اینها را رعایت کرد.چگونه میتوان راحت پرسید شعر چیست؟ زیبایی جیست؟ روح چیست؟ انسان چیست؟عدم چیست؟نیستی چیست؟ چیستی چیست؟ بسیاری از چیزها وجود دارند اما نمیشود آنها را تعریف کرد.
افراد زیادی توصیف یا تعریف و یا تصویری از شعر به زعم خود داده اند؛ رابرت فراست گفته است ،شعر آن است که چیزی بگویی و چیز دیگری را اراده کنی.
ولتر شعر را موسیقی روح های بزرگ و حساس می داند.
شکسپیر آن را موسیقی درونی انسان می خواند و برخی شعر را آتش نهفته، شعلۀ فروزنده و جاویدان ،فریب و تقلید یا لطیفۀ الهی خوانده اند.
شما می توانید با مراجعه به آثار ی از این دست هزاران تعریف و توصیف دربارۀ شعر بیابید ولی تنها چیزی را که در نمی بابید این است که بالاخره شعر چیست ؟
قیصر امین پور در قسمتی از کتاب دربارۀ نویسندگی نوشته است:
نویسندگی قائم به جوهر است. بدون جوهر نوشتن امکان ندارد. یعنی آدم باید هم جوهر وهم جوهرۀ نویسندگی را داشته باشد. اگر بگوییم نویسنده کسی است که زیاد می نویسد، پس کودکی که از روی کتابش هفت بار مشق جریمه مینویسد هیچ فرقی با تولستوی ندارد که هفت بار جنگ و صلح را پاکنویس کرد.اما اگر کمی دقیق تر بیندیشیم بگوییم نویسنده کسی است که کارش نویسندگی باشد ،آن وقت همه دفترداران ادرای و رمالان و دعانویسان و عریضه نویسان دم داد گستری حق دارند جایزه ادبی نوبل بگیرند!

قیصر امین پور از چند زاویۀ مختلف به نویسندگی نگاه کرده و تعاریف مختلفی در بارۀ نویسندگی نوشته است.

در ادامه او می نویسد : نویسنده کسی است که تا می نویسد زنده است.یعنی زندگی او نویسندگی است. کسی که در نویسندگی زندگی می کند. برای یک نویسنده نویسندگی همان زندگیست.از من پرسیده اند برای نویسندگی باید قواعد دستور زبان را رعایت کرد؟ در اینجا نتیجه می گیریم که قواعد نویسندگی همان قواعد زندگی ست. آیا برای زندگی باید قواعد دستور زبان را رعایت کرد؟
شما پرسیده اید آیا شاعر در لحظه های سرودن شعر به قواعد دستور زبان یا معانی و عروض و قافیه می اندیشد؟ این سوال درست مثل آن است که از کسی بپرسید :” آیا کودکی که در گهواره به مادرش لبخند می زند، در لحظۀ لبخند، به ماهیچه هایی می اندیشد که دست به دست هم داده اند تا گوشۀ لبها را به سمت بالا و خارج بکشند و تبسم را صورت بدهند”؟
شعر خوب قیدها را نمی شناسد، شعر خوب از حروف اضافه پرهیز می کند
شعر خوب را نمی توان تجزیه و ترکیب کرد.شعر خوب از مبهمات است.
شعر خوب ماضی نقلی است که اگرچه در گذشته های بسیار دور انجام گرفته باشد ولی اثر و نتیجۀ آن تا زمان حال و آینده هم باقیست.
سرودن ، فعلی است که حتی بزرگترین شاعران هم نمی توانند با قطعیت آن را در صیغۀ مستقبل صرف کند و بگوید: من فردا یا پس فردا شعری خواهم سرود. شاعر هرچه توانا تر باشد در گفتن چنین جمله ای ناتوان تر است.
هیچگاه نمیتوان گفت که قواعد شعرها را می آفرینند؛ بلکه در اصل شعرها قواعد را می آفرینند.
برای کسی که نوشتن قاعدۀ زندگی اوست ،اندیشیدن به هیچ قاعده ای جز زندگی ضروری نیست.

           “اشتقاق”

 

وقتی جهان

از ریشۀ جهنم

و آدم

از عدم

و سعی

از ریشه های یأس می آید

وقتی که یک تفاوت ساده

در حرف

کفتار را

به کفتر

تبدیل می کند

باید به بی تفاوتی واژه ها و

واژه های بی طرفی

مثل نان دل بست

نان را از هر طرف بخوانی

نان است.   

       -قیصر امین پور-

 

مطالب بیشتر: 

عادت های یک نویسنده 

شعر|چه روزی بود؟